داستان درباره تواضع

شیطانی به شیطان دیگرگفت:به آن مردمقدس متواضع نگاه کن که درجاده راه میروددراین فکرم به سراغش بروم وروحش رادراختیاربگیرم.رفیقش گفت:به حرفت گوش نمی دهد.اوتنها به چیز های مقدس می اندیشد.اما شیطان به همان روش مشتاق ومتعصب همیشگی اش خودرا به شکل ملک مقرب،جبرئیل درآوردودربرابر مردظاهرشدوگفت آمده ام به توکمک کنم.مردگفت:بایدمرا باشخص دیگری اشتباه گرفته باشی ؛من درزندگی ام کاری نکردم که سزاوارتوجه یک فرشته باشم  وبه راه خودادامه داد؛بی آنکه هرگز بداند ازچه چیزی گریخته است...... 

  

 

داستانهای پندهای قندپهلو۲  

 (گردآوری شهیدمهندس حسین شکرریز)

 

 

 

                                         

نظرات 2 + ارسال نظر
سمانه سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:46 ب.ظ

سلام عزیزم.
خیلی تاثیرگذار بود. واقعا جا خوردم.

سمانه سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:48 ب.ظ

عزیزم واقعا وبلاگت زیبا و متنوع هست.
همین طوری ادامه بده.
موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد